نرگسنرگس، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره
نسترننسترن، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

گلهای باغ زندگیمون

روز های آخر انتظار

سلام به ناز گل مامان نرگس خانم خانما اول که  دیروز یعنی ١٨ بهمن ٢٦ ماهه شدی عزیزم  گل دختر من وارد ٢٧ امین ماه زندگیش شده و آبجی کوچولو ایشالا وارد اولین ماه از زندگیش میشه . هردوتا  تولد مبارک باشه عزیزانم         ماهگیت مبارک نازگلم عزیز دلم تا چند روز دیگه ان شاالله خدای خوب و مهربون یه آبجی خوشگل مثل خودت  بهمون هدیه میده. البته تو هم این رو خوب فهمیدی و میدونی تو شکمم یه نی نی خوشکله و مدام بوسش میکنی و نازش میکنی و باهاش حرف میزنی، وقتی بیاد ایشالا بیشتر هم دوسش داری و با همدیگه بازی میکنین و آبجی های مهربونی برا همدیگه میشین.&...
20 بهمن 1392

پیشرفتای نرگس

مهارتهایی که نرگس تو این مدت بدست آورده: اول و مهمتر از همه این که دیگه پوشک نمیشه تقریبا" یک ماه و نیم میشه که دخترم دیگه خودش خبر میکنه برای دسشویی. آفرین به دختر گلم بعضی وقتا روی قصری میشینه که بهش میگه نندلی یعنی صندلی، خیلی هم دوست داره روش بشینه . بعضی وقتا هم  مخصوصا" وقتی جایی میریم دسشویی راحت میره. خیلی این کار برام سخت به نظر میومد ولی به لطف خدا تونستم خیلی سریع آموزشش بدم البته با کمک مامان جونم که واقعا" ممنونشون هستم.  دختر گلم نقاشی میکشه ولی چون تازه شروع کرده که البته دیر هم شروع کرده، ولی خیلی خوب داره یاد میگیره.نرگس میگه مامان میام جیجی بکشدم یعنی مامان میخوام جوجه بکشم. کلی نقاشی میکشه بعد ا...
5 بهمن 1392

تصاویر زمستانی

امروز آبجی مرضیه و آقا احسان  اومده بودن خونه بابایی خوبم.  نرگسم که خیلی دایی احسانشو دوست داره  و هرجا میرفت دنبالش بود. تا اینکه آقا احسان تصمیم گرفت براش یه آدم برفی درست کنه آخه هنوز بعد از یک هفته هنوز برفا آب نشدن. چند تا عکس هم گرفتن که میذارم. در ادامه هم چند تا عکس خوشکل از طبیعت زیبای برفی سی سخت میذارم که دوستان هم حالشو ببرن این عکسا رو از وبلاگ دوست خوبم منصوره جون که خودشون زحمت عکاسیشو گرفتن ، اینجا قرار میدم. اگه کسی دوست داشته باشه به وبلاگ دوستم هم سر بزنه ضرر نمیکنه  این آقا عرفان دو ماهه و دو روزه این هم نرگس خانم دو ساله و یک ماهه و 15 روزه   یه کمی برف برداشت دستش یخ...
3 بهمن 1392

روزهایی که گذشت

سلام به همه عزیزان و به نرگس عزیز مامان غیبتمون تقریبا" طولانی شد از همگی مخصوصا" دختر گلم معذرت میخوام ،دست خودم نبود، حالا بگذریم ، دلیلش بماند.... از حالا تا زمانی که بتونم اومدم دوباره بنویسم برای دختر گلم. خوب تقریبا" دو ماهی  میگذره ، تو این مدت دخترم  خیلی پیشرفت داشته ، از همه مهم تر اینکه دقیقا" از روز تولدش که یک ماه و نیم میگذره پروژه بای بای پوشک رو برای دخترم شروع کردم، خدا را شکر خیلی زود باهام راه اومد در عرض دو سه روز کاملا" یاد گرفت که دیگه نباید پوشک بشه و ....  پوشک. از اون موقع تا حالا خیلی خوب دیگه نرگسم برای دستشویی رفتن خبر میکنه. یه روز یه آقایی طبقه پایین خونه بابام کار میکرد و تک تک...
3 بهمن 1392
1